نمک دان
به مردی می گویند برو تمساح بیا ور.هر چه می گردد تمساح پیدا نمی کند. به همین دلیل
مارمولکی را می گیرد و می گوید:زود بگو پدرت کجاست و گرنه تو را می کشم!
مشتری:این لباس چه قدر قیمت دارد؟
فروشنده:صد هزار تومان.
مشتری:وای...اون یکی چه طور؟
فروشنده:دوتای وای
پدر خسیس :پسرم در امتحان نمره چند گرفتی؟
پسر:تو که با نمره 10 هم قبول می شوی چرا
خودکار هدر می دهی وبیشتر می نویسی؟
اولی بلا خره امتحان رانندگی قبول شدی؟
دومی:معلوم نیست!
اولی:چه طور معلوم نیست!
دومی:چون افسری که از من امتحان می گرفت هنوز به هوش نیامده است.چ
شیر یا خط یا درس؟
حوصله دوپسر تنبل سر رفته بود.یکی از آن ها گفت:بیا شیر یا خط بیندازیم
اگر شیر آمد می رویم دو چرخه سواری.اگر هم خط آمد می رویم فوتبال.
آن یکی گفت:موافقم!اگر هم سکه روی لبه اش ایستاد می رویم درس می خوانیم!
جسم شفاف
معلم: امیر جسم شفاف چیست؟
امیر:جسم شفاف به چیزایی میگن که از یه طرف اون طرف دیگش معلوم باشه.
معلم:آفرین.حالا یه مثال بزن.
امیر:مثل نردبان